ا کفنم خشک نشده شوهر نکن!!
مردی مرده بود. او را غسل دادند و کفن کردند و روی تخت غسالخانه گذاشتند تا تابوتش را بیاورند و تشیعش کنند.
زنش را دیدند که بادبزنی به دست گرفته و کفن او را که از آب غسل مرطوب شده بود، باد میزند!
گفتند: عجب زن با مهر و محبتی که حتی بعد از مرگ شوهرش به فکر آسایش اوست.
پس نزدیک رفتند و گفتند: ای زن، مرده را خیسی و خشکی و سردی و گرمی تفاوت نمیکند. پس خودت را به رنج مینداز!!!!
زن گفت: می دانم اما چه کنم که شوهرم وصیت کرده تا کفنش خشک نشده، شوهر نکنم!!!!
:: موضوعات مرتبط:
فرهنگی ,
اجتماعی ,
,
:: برچسبها:
پس از مرگ شوهر، خشک کردن کفن شوهر، داستان، داستانک، ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1